دفتر شعر معین
... .
امام زمان (عج)
به کوری چشم بدان
بیا تو ای امام زمان
یاد تو گوشه ی دلم
تو نیستی و من نگران
تو رو به آسمون قسم
میدم که تا سحر بگم
بدون تو نمی تونم
این روزگار درد و غم (85)
یار
شبی عشق هست و صفای یار
شبی تار و در یادش گرفتار
یه شب مهر و یه شب دوری
یه شب با پای خود یه شب زوری
یه روز قول و یه روز بی قول
یه روز قهر و یه روز با چله ی گل
دلم رو باز به خاک قهر نشوندی
نرو تند سوی قهر دلم شکوندی
تو که بشکسته ای دیوان من را
تو سوروندی تن و این جان من را
نکردی یک نگاه وای بر من
تو انداختی غم در دامن من
شب روزم گذشته تا به امروز
هنوز یادم شده گفتار دیروز ... . (82)
بیهوده
توو این دنیای بیهوده منم من
کسی چون شمع که میسوزه منم من
دلم خسته زه غم سوخته پر من
دو تا چشمی که میگریه منم من
توو این بیراهه ی این روزگارم
به راه خوب و بد چشم انتظارم ... . (84)
معنی عشق
عشق یعنی زمزمه با یار خود
صحبتی با محرم اسرار خود
عشق یعنی باوری از عمق دل
چهره ای از دوریش سرد و خجل
عشق یعنی یک وجود بی وجود
از نیازش در پی خاک سجود
عشق یعنی مرحمی بر حال خود
با نمازی در شب بیمار خود ... . (84)
مناجات
مرا یارب نگاهی کن
طلب از لطف تو دارم
به ذکر صلواتی چند
گره بگشای از پایم
به نان گندم و آبت
به رحمت های پنهانت
غل و زنجیر غم بگشای
که آیم من به درگاهت
الا ای خالق جانان
که ظمت شد حریف ما
حریف این دل تنها
بدست آخرین مردت
تو برچین رشه ی ظلمت
بخندند روی ما گلها
اگه این دل گنه کاره
به روز و شب بدهکاره
ادا کن قرض این دل را
طلب از لطف تو داره
اگه یک رنگ نبودم من
به آن رنگی که تو خواهی
تو رو به همه ی رنگت
ولی بی رنگ نبودم من (87)